سالها بعد...
وبلاگ نویس نیستم ولی وبلاگ نویسی را دوست دارم
۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه
بی جنبه!
کامران جون داشت " مرا ببوس، مرا ببوس ، برای آخرین بار... " رو آروم زمزمه می کرد.
گفتم صداتم بد نیستا...
الان نیم ساعته داره با یه صدای هفت ریشتری داد می زنه
مرا بکن، مرا بکن ، برای آخرین بار...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی